من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست
تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی
دوست دارم،
دورتر،
آنجا که هیچ رنگی بیرنگی است...
در خمیازه خاموش خلاء کوچکی آن طرفتر،
در ذوب پنهان افکار،
در سکوت بی صدایی مطلق،
در بی بودن ِ نبودنهای مضحک ِ هر چه بودنی است،
-همان درشت جاندار بیوجود ِ هیچکجا، که نیست... و خرطوم مکندهاش هر «با»یی را میمکد به شکم تاریک و سردش،
و به درون زیرینترین لایههای «بیخودی» ِ عالم،
بلعیده شوم.
نظرات شما عزیزان:
اما من دوست دارم،
پیاز گاز بزنم اما بعد دهانم بوی خمیر دندان نعنای داروگر بدهد مثلا،
دوست دارم یک اژدهای خونگی (البته به غیر از خودم در اوقاتی که هیولا میشم ) داشته باشم که بعد از ظهرا ببرمش گردش و وقتی ناراحتم از دهنش آتیش بزنه بیرون و علت ناراحتی من رو کن فیکون کنه!
دوس دارم یه باغچه توت فرنگی داشته باشم:|،
تازززه دوست دارم تو خیلی از کتابا برم به جای خیلی ها زندگی کنم،عقب عقب راه برم که جلوی خیلی از اتفاقا رو بگیرم ، نوع مرگم رو خودم انتخاب کنم و ....
در نهایت هم
دوسسسست دارم با مامانت دوووس بشم.gif)
پاسخ: خب فیالجمله باید عرض کنم که با این کامنتهایی که به پستهای من میدی، نوع مرگتو که داری خودت انتخاب میکنی... ینی من بهت آپشن میدم :دموکرات
تو کتابی که من بعد از بازداشتم به جرم قتل تو در زندان نگارش میکنم خود خودت زندگی کردی... پس این هم از این.
با مادرمم دوس باش، ما که بخیل نیستیم!
خب ، حالا اینو از نظر خودت کپی کردم بگیرش: چنین دوستانی در زمره ی فرشتگان مقرب درگاه الهی هستند خضورشسان را غنیمت شمرید که شاعر میگه : گل عزیز است غنیمت شمردیش صحبت که به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شد.
پیپاسخ: این از جمله پستهایی بود که یه آن میاد و میره. خودم که جدی نگرتمش توام نگیر.
پیاز گاز بزنم اما بعد دهانم بوی خمیر دندان نعنای داروگر بدهد مثلا،
دوست دارم یک اژدهای خونگی (البته به غیر از خودم در اوقاتی که هیولا میشم ) داشته باشم که بعد از ظهرا ببرمش گردش و وقتی ناراحتم از دهنش آتیش بزنه بیرون و علت ناراحتی من رو کن فیکون کنه!
دوس دارم یه باغچه توت فرنگی داشته باشم:|،
تازززه دوست دارم تو خیلی از کتابا برم به جای خیلی ها زندگی کنم،عقب عقب راه برم که جلوی خیلی از اتفاقا رو بگیرم ، نوع مرگم رو خودم انتخاب کنم و ....
در نهایت هم
دوسسسست دارم با مامانت دوووس بشم
.gif)
پاسخ: خب فیالجمله باید عرض کنم که با این کامنتهایی که به پستهای من میدی، نوع مرگتو که داری خودت انتخاب میکنی... ینی من بهت آپشن میدم :دموکرات
تو کتابی که من بعد از بازداشتم به جرم قتل تو در زندان نگارش میکنم خود خودت زندگی کردی... پس این هم از این.
با مادرمم دوس باش، ما که بخیل نیستیم!
خب ، حالا اینو از نظر خودت کپی کردم بگیرش: چنین دوستانی در زمره ی فرشتگان مقرب درگاه الهی هستند خضورشسان را غنیمت شمرید که شاعر میگه : گل عزیز است غنیمت شمردیش صحبت که به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شد.
پیپاسخ: این از جمله پستهایی بود که یه آن میاد و میره. خودم که جدی نگرتمش توام نگیر.
برچسب:,
20:14 توسط فاطمه صلاحی| يک نظر |